تکنولوژى آموزشى و توسعه علمی (2)
بازده
بر اساس استفاده از این الگو، معلم و یا تکنولوژیست آموزشى براى تدریس
طراحى میکند و تدریس بر اساس آن اجرا میشود و سرانجام بازده آموزشى مورد
ارزیابى قرار مىگیرد. بالاخره با استفاده از داده ها ارز یابى اصلاحات
لازم به منظور بازدهى بیشتر طرح به عمل میآید.
اصول انتخاب رسانه هاى آموزشی
یکى از نگرانى هاى معلمان و آموزشگران در حیطه تکنولوژى آموزشى نحوه معیار
انتخاب رسانه آموزشى مناسب میباشد. به هنگام انتخاب وسایل کمک آموزشی،
معلمان با چنان توده اى از امکانات و رسانه هاى آموزشى مواجه مىباشند که
اغلب انتخاب بهترین آنها چه از نظر اثر بخشى بر یادگیرى و پیشرفت تحصیلى
فراگیران و چه از نظر هزینه-اثر بخشى آنها، کارى واقعاً دشوار میباشد.
براون و لوایز به طور خلاصه چند اصل عمومى را براى راهنمایى در انتخاب
و استفاده از رسانه ها معرفى کرده اند
که عبارتند از:
۱- هیچ رسانه، رویه،یا تجربه خاصى نمیتواند براى یادگیرى به تنهایى بهترین باشد.
۲- در موقع انتخاب رسانه بایستى اطمینان یافت که رسانه ى منتخب، با اهداف رفتارى آموزشى هماهنگى دارد.
۳- به خاطر داشته باشید که استفاده مؤثر از یک رسانه در امر آموزش یک موضوع
مستلزم شناخت کافى آن رسانه و داشتن مهارت هاى لازم براى کار با آن میباشد.
۴- متناسب بودن رسانه انتخابى با روش تدریس مورد استفاده نیز باید موقع انتخاب رسانه هاى آموزشى مد نظر باشد.
۵- ترجیح ها و علاقه هاى شخصى نباید در امر انتخاب رسانه آموزشى ، مؤثر اعمال شود.
۶- باید آگاه بود که یک رسانه عالى ممکن است نتیجه خوبى ندهد، اگر در محیط آموزشى ضعیفى استفاده شود.
دانش موارد زیر را در انتخاب رسانه آموزشى مؤثر میباشد:
۱- از آنجا که رسانه ها به دلیل رسانه بودنشان ، یعنى انتقال محتواى آموزشى
از فرستنده به گیرنده، با هم تفاوتى ندارد ، باید ساده ترین و ارزان ترین
آنها را براى هر آموزشى انتخاب کرد.
۲- گاهى خصوصیات ویژه ى محتوا، نوع خاص از رسانه را طلب میکند.
۳- گاهى خصوصیّات ویژه ى فراگیران نوع خاص از رسانه را طلب میکند.
۴- در انتخاب رسانه باید به گرایش شاگردان به رسانه مورد نظر و برداشت آنان
از نظر میزان یادگیرى از طریق آن رسانه، توجه شود و در هر موردى پیش بینى
هاى لازم براى انتخاب رسانه بهتر به عمل آید.
۵- گاهى مسایل اقتصادی، فرهنگى و غیره نوع خاصى از رسانه را طلب میکند.
علاوه بر معیارهاى گفته شده ى بالا، هر رسانه آموزشى خود داراى معایب
ومزایاى زیادى میباشد و در امر پیشبرد یادگیرى و پیشرفت تحصیلى و همچنین
ارایه عناوین و موضوعات خاص داراى توانمندى ها و نکات ضعف متعددى است . در
این راستا باید هنگام انتخاب رسانه هاى آموزشى علاوه بر در نظر گرفتن نقاط
پیشگفت و تناسب رسانه با اهداف رفتارى آموزشى این نکات قوّت و ضعف رسانه ها
نیز در نظر گرفته شود.
شاخص هاى اساسى علم
ارجاعات را شاید بتوان به عنوان اساسى ترین شاخص علم سنجى معرفى کرد، که
نشان دهندة میزان تاثیر علم تولید شده میباشد. بر اساس ارجاعات یا استناد
شاخص هاى اساسى ، علم تعریف مى شود. این شاخص ها عبارتند از :
-دانشمندان
-مؤسسات
-کشورها
-مجلات
-مقالات پر استناد
-مقالات داغ
-زمینه هاى تحقیق پیشتازلازم به ذکر است که این قسمت هر دو ماه یک بار ارزیابى مى شود و اگر موارد
فوق الذکر توانستند آستانه لازم را کسب نمایند در فهرست باقى میمانند.
انتقال و توسعه تکنولوژی
سیر تکامل تکنولوژى همواره مستلزم پیشرفت علوم و توسعه ى مرزهاى دانش بشرى
بوده است. در عین حال، رشد و توسعه ى علم و تکنولوژى نیز، لازم و ملزوم
یکدیگر و مستلزم یک جریان طبیعى است. گشایش ابواب و گسترش دامنه ى علوم،
اگر چه از آرمان هاى هر یک از جوامع بشرى است، ولیکن بدون کوشش براى توسعه ى
تکنولوژی، به مفهوم«علم فقط براى علم» است. در عین حال، به کار گیرى و یا
«به عاریت گرفتن» تکنولوژی، بدون اتکاء به مبانى علمى و تحقیقاتى خود، اگر
چه مى تواند مبین تحول و نوآورى باشد، ولیکن به مثابه یک ساختمان«بدون
پی» خواهد بود .
انتقال تکنولوژى هاى نوین از یک جامعه پیشرفته علمى به یک جامعه سنتى و
عوام، به مثابه کاشتن یک شاخه غیر قابل «قلمه زدن» در خاک، و یا غرس یک
نهال بدون ریشه در زمین است. زیرا، این قلمه و یا نهال بدون ریشه، براى
احیاء و بقاى خود، مدتها مى کوشد تا بتواند ریشه بزند، ولى چون توان ریشه
زایى نیافته. و راهى به ذخائر و رابطه اى با منابع لازم براى «تغذیه» و
استقرار خود در خاک ندارد، لاجرم پس از مدتها تلاش و صرف وقت و انرژى براى
بقاى حیات خود، پژمرده مى شود و میخوشکاند.
از این بابت فرض مى شود که انتقال«صرف» تکنولوژى از یک سرزمین پیشرفته ى
علمى به یک سرزمین غیر پیشرفته و غیر علمی،یک انتقال، نوآورى و اشاعه ى غیر
طبیعى است. حالت طبیعى این انتقال و نوآوری،آن است که تکنولوژى نوین فقط
در محیطى مى تواند نشو و نماى عادى و مؤثر داشته باشد ، که متکى بر منابع
علمى همان جامعه و منتج از شرایط اجتماعى و اقتصادى حاکم بر آن باشد.
بنابراین، توسعه و تکامل تکنولوژى پیشرفته فقط در جایى عملى امکان پذیر
بادوام مؤثر است که بر مبناى توسعه علوم و دانش هاى پیشرفته در دل همان
جامعه نضج گرفته باشد، یا حداقل، علوم و تکنولوژى هاى مربوط در درون همان
جامعه،هر دو توأمان در حال رشد و تکامل باشند، تا سرانجام نهال تکنولوژى
«ریشه دار» گردد.
تکنولوژى «بى ریشه»، ویا به عبارتى تکنولوژى «عاریتی» یا وارداتى و یا
تحمیلی، فقط زمانى در جریان توسعه یک سرزمین قابل استفاده و مؤثر است که
ریشه هاى آن همواره به همان منابع خارجى تولید کننده متصل باشد ، که این
حالت هم فقط مى تواند تابع و ناشى از شرایط اقتصادی-سیاسى حاکم بر پیوندها و
روابط موجود فى مابین دو کشور یا جامعه ى «دهندة تکنولوژی» و «گیرنده ى »
آن باشد. براى یک جامعه و یا یک کشور «گیرنده» آن قبیل تکنولوژى پیشرفته اى
که کلید آن در دست دانشمندان و یا تکنولوژیست هاى کشور «دهنده ى » آن
باشد، رابطه ى فى مابین، به مفهوم یک وابستگى علمی-فنى و به صورت یک رابطه ى
ناعادلانه وغیر استوار، نیز به مفهوم یک وابستگى سیاسی-اجتماعی-اقتصادى و
یا شاید هم، نوعى استثمار باشد.
سیر طبیعى پیدایش و توسعه تکنولوژى در یک جامعه اندیشمند و پیشرو، عبارت از
مبتنى کردن و متکى نمودن ریشه هاى آن تکنولوژى بر منابع علم موجود در ضمیر
همان جامعه است. به بیان دیگر، ابداع و نوآورى الگوهاى تکنولوژیک براى
تحول و توسعه در یک جامعه، مى باید مولد تلاش هاى علمى و محصول ابتکارات
تحقیقاتى دانشمندان و پژوهندگان همان جامعه، و یا ثمره ى پژوهش هاى مربوط
به تغییر و تحول وتطبیق اصول و مبانى تکنولوژى هاى پیشرفته وارداتى براى
اشاعه در شرایط ویژه جامعه وارد کننده، به دست پژوهندگان و متخصصان و
مجریان همان جامعه ى وارد کننده باشد.
هر جامعه داراى ویژگى هایى در فرهنگ و منابع انسانی، محیطى و طبیعى خاص خود
است و از این لحاظ، پذیرش و اشاعه هر بخش از تکنولوژى بستگى به انطباق آن
تکنولوژى با شرایط و ویژگى هاى فرهنگی، اجتماعى و طبیعى آن جامعه دارد.
بدین سبب،همواره توصیه مى گردد که هر نو آورى تکنولوژیک مى باید متناسب با
شرایط اقتصادى و اجتماعی، هماهنگ با توان هاى فنی، و دمساز با فرهنگ غالب
در جامعه بهره بردار باشد ، یا به ساده ترین عبارت، نوآورى هاى تکنولوژیک
مى باید متناسب با شرایط مردم استفاده کننده از آن باشد.
نتیجه
اگر چه در اغلب فرهنگ ها واژة تکنولوژى را به شناخت فنون و مهارت هاى فنى و
یا فن شناسى معنى مى کنند، و در واقع معناى لغوى خود کلمه نیز همین است، و
لیکن امروزه مفاهیم گسترده ترى از این واژه در ارتباطات علمى و فنى در سطح
جامعه رایج و یا قابل استنباط است.
تکنولوژى نه علم محض است و نه فن مطلق. تکنولوژى کاربرد علم در حوزه فنون و مهارت هاى کاربردى است.
علم، مجموعه اى از حقایق و واقعیات اصولی، و نیز مبانى و قواعد تعمیم یافته
ى مربوط به بیولوژى و فیزیولوژى یک پدیده را مورد تفحص قرار مى دهدو
نتیجتاً، «چراها» را پاسخ مى گوید. و حال آن که تکنولوژی، در قالب اصول
وقواعد و موازین علمی-کاربردى مربوط به آن پدیده ى ، دانش فنى و یا روش ها و
فنون مربوط به بهره بردارى هاى گوناگون از آن پدیدة شناخته و تعریف شده را
در زمینه هاى متنوع، ولى مرتبط ، جستجو کرده و به «چطورى و چگونگی» هاى
آنها، پاسخ هاى علمى و امکان پذیر مى دهد.از این رو، مى توان اظهار داشت که
تکنولوژى منتج از علم است، در حالى که این نتایج (یعنى تکنولوژی) پس از
رشد و تکامل مى تواند در اختیار حوزه هاى مختلف همان علم و دیگر زمینه هاى
علم نیز قرار گیرد.
این بدان معنى است که گسترش دامنه هاى کاربردى علوم موجب رشد و کمال
تکنولوژى شده و ماحصل آن به عنوان ابزار و راه وروش هاى مؤثرتر و مناسب تر،
در جهت توسعه مرزها و حوزه هاى علوم مختلف به کار گرفته میشود.
علم بشر تاریخى کهنسال دارد،و تکنولوژى متناسب با آن نیز «هم-عصر» ولى
متاخر بر پیدایش علم، تکامل یافته است. ادعا مى کنیم که علم و تکنولوژى هر
دو پیشرفت کرده اند، در حالى که علم همیشه مقدم بر تکنولوژى بوده و مى
باشد،ضمن این که همین تکنولوژى منتج از زمینه هاى علمى هم، در خیلى از
موارد به عنوان ابزارى براى توسعه همان علم و علوم مختلف دیگر به کار گرفته
میشود.
جوامع پیشرفته، ظاهراً با متانت و به آرامی، و باطناً باشتاب و هیجان، هر
لحظه به توسعه و پیشبرد علوم و تکنولوژى هاى مبتنى بر آن مشغول هستند، و
تدریجاً سلطه علمى خود بر جوامع غیر پیشرفته و در حال پیشرفت را افزایش میدهند. در این حال، جوامع تازه بیدار شده ى جهان در حال توسعه نیز براى
احیاء و بهره بردارى از منابع موجود و مستعد، و به منظور احراز یک موقعیّت
علمى نوین براى خود، در تلاش مستمر هستند.زیرا، آگاهى به زمینه هاى مختلف
علم و کسب مهارت هاى مربوط به کاربرد علوم براى ابداع تکنولوژى هاى مناسب، و
تدارک و تطبیق شرایط و زمینه هاى مورد نیاز آنها، نه تنها در انحصار هیچ
قوم و ملّتى نیست، بلکه به طور فطرى در نهاد هر یک از ابناء بشر در عرصة
طبیعت به ودیعت سپرده شده و ملل جهان در حال توسعه نیز خود را محق به تحصیل
آنها میدانند.
توسعه، که یک مفهوم ضمنى آن به کار گیرى صحیح منابع انسانى و یا نیروهاى
بالقوه در فرایند تحول است، قاعدتاً در نظامى مفهوم مى یابد که تخصص به
صورت اصیل در آن مطرح باشد. در این تخصص ها نیز مبتنى بر دست آوردها و
نوآورى هاى علمى باشند. ارتقاء به مراتب تخصصى و زمینه هاى متنوع علمى و
سطوح مختلف کاربردی،به نوبه ى خود، تابع متن و محتواى نظام آموزش و پرورش
پایه و پیشرفته و روش هاى علمى مورد استفاده در این فرایند در هر جامعه
است.
بنابراین،در فرآیند توسعه تکنولوژى مناسب و پیشرفته، هرگاه حرکت در جهت
تحول و توسعه فرهنگى جامعه مقدم ترین اقدام فرض شود، به دنبال آن استراتژى
توسعه آموزش و پرورش در سطوح مختلف براى کلیه اعضاى جامعه مطرح مى گردد.
توسعه آموزش و پرورش، و به ویژه تلاش در افزایش سطح آگاهى هاى عمومى و علمى
مردم، به نوبه خود مستلزم گسترش امر تحقیقات علمى از طریق ایجاد ارتباط
منسجم بین منابع علمى و پژوهشى با واحدهاى تولیدى و خدماتى به منظور ایجاد
تعادل بین دانش هاى محض و نظرى با تکنولوژى ها یا دانش فنى در جریان زندگى و
اشتغال اعضاى جامعه مى باشد. یک نهاد آموزشی، موظف به ایجاد این ارتباط
منسجم بین منابع علمى و پژوهشى از یک سوی، و اعضاى جوامع روستایى و عشایرى
از سوى دیگر، به منظور ایجاد تحول در بینش، و افزایش میزان معلومات و
انتقال و اشاعه تکنولوژى هاى مناسب در بین آنان است. و این، راهى براى
دستیابى اقشار محروم جامعه، به ویژه در جهان در حال توسعه به منظور استیلا
بر حوزه هاى علوم ومعارف، و نیز بهره مندى از تکنولوژی، به عنوان یک موهبت
الهى است.